بهترین داستان های کوتاه ایرانی آثاری هستند که در دنیای ادبیات داستانی حرفی برای گفتن دارند. در جهان امروز شاید فرصت زیادی برای خواندن آثار بزرگ و لذت بردن از آنها نداشته باشیم. اینجاست که داستان های کوتاه به کمک وقت و روح عزیز ما میآیند.
چه چیزی از این بهتر که طی مدتی که در مترو یا اتوبوس هستیم یا در هر مکانی که فکر میکنیم وقتمان هدر میرود، شروع به خواندن یکی از شاهکار های داستان کوتاه جهان کنیم؟ با این روش، زمانهایی از روز که به خاطر بدون استفاده بودن آن اصطلاحا به آن زمان مرده میگویند، تبدیل به یکی از بهترین اوقات روز ما میشود.
بیشتر بخوانید: از بهترین داستان های کوتاه جهان چه بخوانیم؟
در این مطلب بهترین داستان های کوتاه ایرانی را به شما معرفی میکنیم:
عزاداران بَیَل
غلامحسین ساعدی نمایشنامه نویس و نویسنده بزرگ داستان کوتاه ایرانی است. عزاداران بَیَل مجموعه هشت داستان پیوسته درباره فلاکتهای مدام مردمان روستایی به نام بَیَل است. این کتاب را غلامحسین ساعدی نوشته است و در سال ۱۳۴۳ چاپ شده است. این مجموعه از داستانهای روستایی غلامحسین ساعدی محسوب میشود. عزاداران بیل در شمار بهترین داستان های کوتاه ایرانی قرار دارد. به نظر جمال میرصادقی دیگر نویسنده ایرانی و منتقد ادبی، منبع الهام ساعدی، نقاب مرگ سرخ اثر ادگار آلن پو بوده است. شاید فیلم پرارزش گاو را دیده باشید. فیلمنامه فیلم گاو از روی داستان چهارم این مجموعه نوشته شده است.

گزیده ای از کتاب
مشدی حسن خیز برداشت؛ در حالی که دیوا وار دورِ طویله می دوید و شلنگ می انداخت. هرچند قدم کله اش را می زد به دیوار و نعره می کشید تا که رسید جلو کاهدان و ایستاد. چند لحظه سینه اش بالا و پایی رفت. بعد کله اش را برد توی کاهدان و دهانش را پر کرد از علوفه و آمد ایستاد روی چاه؛ همان جایی که اصلان کاه رویش ریخته بود. با صدایی که به زحمت از گلویش بیرون می آمد؛ گفت: «مگه دُم نداشته باشم نمی تونم گاو باشم؟ مگه بی دُم قبولم نمی کنین؟ ها؟»
یکی بود یکی نبود
محمدعلی جمالزاده پیشتاز قصّهنویسی معاصر، پدر داستان کوتاه در زبان فارسی و آغازگر سبک واقعگرایی در ادبیات فارسی است. یکی بود یکی نبود جمالزاده اولین مجموعه داستان کوتاه ایرانی است که در سال ۱۳۰۰ منتشر شد. مقدمه جمالزاده بر کتاب یکی بود یکی نبود سند ادبی مهم و در واقع بیانیه نثر معاصر فارسی است.
یکی بود یکی نبود مجموعهای از شش داستان کوتاه ایرانی است. این مجموعه به علت ویژگیهای نثر جمالزاده، از بهترین داستان های کوتاه ایرانی به حساب میآید. یکی از این ویژگیها طنز جمالزاده است. در واقع جمالزاده از طنز به عنوان سلاحی در مقابل قدرت استفاده میکند. ویژگی خاص دیگر یکی بود یکی نبود این است که این مجموعه داستان ایرانی کوتاه مجموعهای از کلمات عوامانه فارسی است.
گزیدهای از کتاب
هی قربان آن دهنت بروم! والله تو ملائکهای! خدا خودش تو را فرستاده که جان مرا بخری!» گفتم: «پسر جان آرام باش. من ملائکه که نیستم هیچ، به آدم بودن خودم هم شک دارم.»
یوزپلنگانی که با من دویدهاند
یوزپلنگانی که با من دویدهاند یکی از موفق ترین و بهترین مجموعه داستان های کوتاه ایرانی است. این مجموعه از ده داستان کوتاه تشکیل شده که اولین بار در سال ۱۳۷۳ به چاپ رسید. این مجموعه داستان کوتاه تا امروز ۴۳ نوبت تجدید چاپ شده است که نشان دهنده نثر قوی و متفاوت بیژن نجدی است.
بیژن نجدی نویسندهای با ذوق ادبی است که داستانهایش در سبکهای واقعگرایی و فراواقعگرایی است. نجدی از پیشگامان داستاننویسی پست مدرن در ایران به شمار میآید. این کتاب را به تمام علاقهمندان داستان کوتاه ایرانی پیشنهاد میکنیم.

گزیدهای از داستان
طاهر آوازش را در حمام تمام کرد و به صدای آب گوش داد. آب را نگاه کرد که از پوست آویزان بازوهای لاغرش با دانههای تند پایین میرفت. بوی صابون از موهایش میریخت. هوای مه شدهای دور سر پیرمرد میپیچید. آب طاهر را بغل کرده بود. وقتی حوله را روی سرشانههایش انداخت احساس کرد کمی از پیری تنش به آن حوله بلند و سرخ چسبیده است و واریس پاهایش اصلا درد نمیکند…
نیمه تاریک ماه
نیمه تاریک ماه مجموعهای از بهترین داستان های کوتاه ایرانی نوشته هوشنگ گلشیری است. گلشیری این اثر را حاصل تمام زحمات خود در عرصه داستان کوتاه میداند. این مجموعه به جز چند داستان، شامل تمام داستان های کوتاه نویسنده است. این مجموعه از بهترین داستان های کوتاه ایرانی به ترتیب تاریخ نگارش در این کتاب جمع شده است. این کتاب داستان کوتاه ایرانی با وجود سبک خاص هوشنگ گلشیری میتواند یک کلاس نویسندگی برای علاقمندان باشد.
گزیدهای از کتاب
وقتی آدم پانزده سال همهاش خواب باشد و همهاش فکر کند باید بدود، باید برود، باید بپرسد و نتواند حتی قدم از قدم بردارد، نتواند حتی اصغرش را صدا کند، من چه کار میتوانم بکنم؟ چه کار میشود کرد، وقتی آنطور نشسته است روی لبهی سرد و سنگی باغچه، پشت به در خانه، طوری که انگار هرگز نمیآید، انگار که حق با اشرف السادات است و من هم باید بروم، آنجا، کنار او، روی لبهی باغچه بنشینم و بیصدا حتی گریه نکنم؟
عشق روی پیادهرو
کتاب عشق روی پیادهرو نوشته مصطفی مستور است. این کتاب در سال ۱۳۷۷ به چاپ رسید. این اثر مجموعهای از داستان های کوتاه مستور است. عشق روی پیادهرو دوازده داستان ایرانی کوتاه خواندنی است. تمام این داستان ها به روش خود از عشق میگویند. بعضی از این داستانها خیالی و بعضی هم خاطرات کودکی نویسنده است.
این دوازده داستان عبارتند از: دو چشمخانهی خیس، مثل یک قاصدک، بعد از ظهر سبز، شبهای یلدا، مردی که تا زانو در اندوه فرو رفت، عشق روی پیادهرو، آرزو، چند خط کج وکوله بر دیوار، آن مرد داس دارد، هل من محیص؟، زلزله و مهتاب.
گزیدهای از کتاب
ملافه را روی محسن میکشم و عینک کوچک ستاره را از چشمهاش برمیدارم. چراغ را خاموش میکنم و به رخت خواب میروم. شاید امشب خواب زودتر سراغم بیاید. اما نمیآید. چراغ را که خاموش میکنم انگار به دنیای دیگری میروم. همه چیز به نظرم غیب میشود و هیچ چیز نمیبینم. حتی محسن و ستاره را که کنارم خوابیدهاند. بعد همه چیز میشود ابراهیم. خیلی سعی میکنم افکارم را به کارهای روزمرهای که انجام دادهام مشغول کنم. به مدیر و مدرسه و بچههای کلاس…
میدان ونک، یازده و پنج دقیقه
کتاب میدان ونک، یازده و پنج دقیقه نوشته سیامک گلشیری برادرزاده هوشگ گلشیری، نویسنده بزرگ ایرانی است. این اثر مجموعۀ بهترین داستان های کوتاه گلشیری است که از هجده داستان تشکیل شده است. برخی از داستانهای کتاب با درونمایه جنایی و برخی دیگر در سبک رئالیسم جادویی نوشته شدهاند و داستانهایی نیز هستند که از زندگی خانوادگی و شرایط زندگی مشترک و … میگویند.

گزیدهای از کتاب
رفتم توی کوچه. به نظرم از همه کوچهها تاریکتر آمد. پیش خودم حدس زدم باید جای خانه آنها هم چیزی ساخته باشند، چون همان وقتها هم از خانههای خیلی قدیمیِ محله بود، اما وقتی رسیدم هنوز همان جا بود، درست مثل گذشته. حتی به رنگ آبیِ آسمانیِ در هم که جا به جا پوستهپوسته شده بود، دست نزده بودند. رفتم جلو و زنگ زدم. چند ثانیه صبر کردم و باز انگشتم را فشار دادم روی دکمه. بعید میدانستم بعد از اینهمه سال هنوز توی آن خانه زندگی کنند. با خودم گفتم یکبار دیگر زنگ میزنم. نبودند برمیگردم که یکهو صدایی شنیدم.
«اومدم، لامصب.»