چگونه نویسنده شویم؟

32
زمان خواندن: ۹ دقیقه

نویسندگی شاید شغل رویاهای عده بسیاری باشد که هنوز برای انجام دادنش به قدر کافی تلاش نکرده اند ولی اگر بخواهیم واقعا شروع کنیم چگونه نویسنده شویم؟ این سوال سخت جواب سخت تری دارد. هر کس به نحوی متفاوت نویسنده خواهد شد همانطور که هرکس به نحوی متفاوت خواهد نوشت. ولی شما تا عمل نکنید نمی دانید که چه طور نویسنده خواهید شد.

چگونه نویسنده نمی شوید!

نویسندگی یکی از آن شغل های جذاب و افتخارات دهان پرکنی است که بسیاری از انسان ها دوست دارند آن را داشته باشند. هرچند نویسندگی به طور کلی کمی متفاوت از آنچه اغلب خیال می کنند، هست. تصویر واقعی نوشتن و نویسندگی اصلا به اندازه آن تصویری که در ذهن مخاطب وجود دارد جذاب نیست. هیچ خبری از ماشین تحریرها و تیک تیک نوشتن و سیگاری به لب و ماگ چای در دست نیست. حتی اگر هم باشد تمام کار این نیست.

بیشتر بخوانید: چه طور وقتی غمگینیم از کارهایمان عقب نیفتیم؟

تصور اینکه یک نفر در خانه خودش، جای محبوبش بنشیند و عینک به چشم زده و بنویسد برای خیلی ها می تواند جذاب باشد ولی دنیای نوشتن تصویری متفاوت دارد. هرچند تفاوت این تصویر، از تصویر ارائه شده خوش آب و رنگ اصلا به این معنا نیست که دنیای نوشتن تصویری کسل کننده دارد. نه. ابدا. دنیای نوشتن یکی از جذاب ترین دنیاهاست؛ به شرط آن که عاشقش باشید!

چه طور نویسنده شویم؟
چه طور نویسنده واقعی باشیم؟

دنیای واقعی نویسندگی

قبل از آنکه وارد چگونه نویسنده شدن، بشویم بهتر است کمی بیشتر درباره دنیای واقعی نوشتن صحبت کنیم. شاید اصلا شما از این دنیا خوشتان نیامد و دیگر خواندن متن را ادامه ندادید.

تصویر موهای فرفری بهم ریخته و عینک و شال گردن از نویسنده ها را دور بریزید. البته که اگر نویسنده شدید می توانید از این تیپ استفاده کنید همانطور که بسیاری از نویسندگان به همین شکل اند. شما در هر شغل دیگری می توانید موهایتان را فر و بهم ریخته کنید و عینک بزنید و شال گردن بپوشید. دنیای مهم تری هست که برای چه طور نویسنده بودن؛ باید تاییدیه ورود به آن را از خودتان بگیرید.

نویسندگی تمام وقت درست مثل یک کار کارمندی است. صبح بیدار شدن و صبحانه خوردن و شروع کردن به نوشتن حتی اگر هیچ ایده ای برای نوشتن نداشته باشی و مجبور باشی تمام آنچه نوشته ای را دور بریزی. نویسندگی هیچ تفاوت خاصی با کارمند بخش بایگانی اداره بیمه بودن ندارد. حداقل از نظر ظاهری. آنچه متفاوت است دنیایی است که شما در آن غرق خواهید شد و آن هم دقیقا دنیایی است که خودتان عناصرش را خلق کرده اید. شما باید بیشتر به دنیای کلمات، نوشتن و خیال علاقمند باشید تا دنیای خاصی که از نویسندگان سراغ دارید. چون هر کس نویسنده متفاوتی با ظاهری متفاوت خواهد بود.

نویسندگی هرگز از جای خوبی آغاز نمی شود و این بهترین مشخصه آن است. نویسندگی به مرور زمان بهتر، بهتر و بهتر می شود.

چگونه نویسنده باشیم؟
چگونه نویسنده باشیم؛ به سن اعتنا نکنید.

اغلب افرادی که به نویسندگان بزرگی تبدیل شده اند شاهکار خود را در سنین بین ۴۰ تا ۵۰ خلق کرده اند. ویرجینیا وولف خانم دالووی را در ۴۳ سالگی نوشت. جرج اورل ۱۹۸۴ را در ۴۶ سالگی نوشته و مرشد و مارگاریتا در ۴۹ سالگی نویسنده اش خلق شده است. نویسنده خداحافظ گری کوپر ۵۱ ساله، پیرمرد و دریا ۵۳ ساله، لولیتا ۵۶ ساله، بی نوایان ۶۰ ساله، ارباب حلقه ها ۶۳ ساله، دکتر ژیواگو ۶۶ ساله بوده اند.

نویسندگان بزرگ دنیا شاهکارهایشان را اغلب در سنین بالا نوشته اند، پس تا قبل از آن چه می کردند؟ می نوشتند. نوشته هایی که همه مسیری برای خلق شاهکارشان بوده است.

نوشتن می تواند یک مسیر طولانی پر از ناکامی و البته تلاش باشد. اگر به دنبال خلق یک شاهکار در ۲۱ سالگی هستید، نهایتا بتوانید جین آستین را الگو قرار دهید که غرور و تعصب را در این سن نوشت حتی آلبرکامو برای نوشتن بیگانه تا ۲۹ سالگی به خودش فرصت داد!

راهنمایی برای چه طور نویسنده شدن

محمد حسن شهسواری کتاب حرکت در مه؛ چگونه مثل یک نویسنده فکر کنیم را با این جمله آغاز می کند.

اگر استعداد نداشته باشید، خودتان را بکشید هم نویسنده نخواهید شد؛ اما اگر استعداد داشته باشید، تنها باید خودتان را بکشید تا نویسنده شوید!

البته که پای هیچ کشت و کشتاری در میان نیست، نکته مهمی که در این جمله وجود دارد، حتی اگر با استعداد ترین باشید، نویسنده شدن تلاش بسیاری را از شما انتظار دارد

بخوانید! خیلی خیلی بخوانید!

یکی از مهم ترین چیزهایی که به شما در راه چه طور نویسنده شدن کمک خواهد کرد، خواندن است. آن هم خواندن همه چیز. به جای دیدن بخوانید. البته که فیلم دیدن برای عده بسیاری جذاب تر از خواندن است ولی لذت تمام کردن یک کتاب با لذت پایان فیلم قابل مقایسه نیست.

شما می توانید هر چیزی را بخوانید، از روزنامه و خبرنامه ها گرفته تا رمان های مختلف از نویسندگان گوناگون و حتی کتاب هایی که به شما می گوید چگونه نویسنده شوید. زمانی که همه چز را بخوانید ذهن شما ناخوداگاه به ادبیات و لحن مسلط خواهد شد و خیلی ساده می توانید آن را تقلید کنید. تقلید کردن نیز درست مانند شروع به صحبت کردن کودکان، آغاز راه یادگیری است.

حتی نمی توان درباره تمام فواید زیاد خواندن، صحبت کرد. مجبور نیستید حتما کتاب های سنگین چگونه نویسنده شویم را بخوانید. خیلی ساده شروع به خواندن رمان یا نمایشنامه کنید. هر چیزی که ذهن نویسندگی شما را تقویت کند برای شما مفید است.

خواندن به شما کلمات جدید، تجربه های جدید، جملات جدید، شخصیت های جدید و به طور کلی مواد اولیه تازه ای برای نویسندگی می دهد که در هیچ کجای دیگر پیدا نخواهید کرد.

زمانی که زیاد خواندید بیایید و یک مسابقه راه بیندازید. جملات کتاب نویسندگان مشهور ایرانی را پیدا کنید و از روی ادبیات، لحن و به عبارتی، قلم، حدس بزنید هر کدام نویسنده چه جمله ای هستند. یا سعی کنید پیام های ناشناس را از روی ادبیات نگارنده حدس بزنید. زمانی که شما قلم دیگران را تشخیص بدهید می توانید قلم خودتان را پیدا کرده و تقویت کنید.

به مسائل متفاوت نگاه کنید

نیل گیمن نویسنده کورالین، اقیانوس انتهای جاده، خدایان آمریکایی، کتاب گورستان و… درباره نویسندگی حرف جالبی می زند. او می گوید که همه چیز از یک نگاه متفاوت آغاز می شود.

ما داستان سفید برفی را هزاران بار شنیده ایم. من سفید برفی را به عنوان اولین داستان زندگی ام شنیده م و ورژن ها و نمونه های متفاوتی از این داستان خلق شده و وجود دارند. حالا بیایید یک مدل متفاوت به داستان فکر کنیم:

سفید برفی طبق داستان دختری بود با صورتی بی نهایت سفید، موهایی سیاه و لب هایی سرخ و بدن مرده او یک سال به طراوت زندگانی ش در تابوت دراز کشیده بود. چه طور ممکن است؟ هر انسانی طی این مدت تجزیه می شود.

از آن عجیب تر شاهزاده ای که بالای سر این جسد می آید و عاشق جسد شده و از آن ها درخواست می کند جسد را به او بدهند. قطعا کسی که عاشق یک جسد می شود انسان سالمی نیست و دارای تمایلاتی عجیب و غریب است و احتمالا نکروفیلیا (میل عشق ورزی به اجساد) دارد و سفید برفی هم با آن مشخصات ظاهری و تجزیه نشدنش قطعا یک خون آشام است!

پس چرا داستان این طور نباشد که ملکه در واقع انسان بدجنسی نبوده و میخواسته تا جهان را از شر یک خون آشام نجات بدهد و این عمل شایسته تقدیر فراوان است و ما از ابتدا همه چیز را اشتباه فهمیده ایم!

به همین سادگی می توان به همه داستان ها و اتفاقاتی که به عنوان “همینی که هست” پذیرفتیم، متفاوت نگاه کنیم و این بار داستانی متفاوت را روایت کنیم.

یادداشت بردارید!

هر ایده ای که به ذهن شما می رسد می تواند ارزشمند باشد. به همین خاطر است که باید جلوی از یاد رفتنشان را بگیرید. یک دفترچه یادداشت کوچک داشته باشید. کوچک تا بتوانید آن را همه جا با خود ببرید. هر ایده ای که به ذهنتان می رسد را بنویسید. یک روزی که در ایده برای نوشتن به بن بست خوردید تک تک این ها به دادتان خواهند رسید.

محلی را به نوشتن اختصاص بدهید

ویرجینیا وولف در کتاب اتاقی از آن خود معتقد است که زنان به دلایل بسیاری برای نوشتن به جایی منحصر به فرد برای خودشان نیاز دارند.

می توان این را درباره نه تنها زنان که درباره همه نویسندگان گفت. شما به جایی برای خودتان برای نوشتن نیاز دارید. جانت نیپ ریس نویسنده کتاب نوشتن برای تئاتر معتقد است که این محل می تواند هر جایی باشد. حتی مجبور نیست یک اتاق مجزا برای خود باشد. می تواند یک گوشه از هال باشد و یا حتی یک قسمت از میز ناهار خوری و یا میز یک کافه.

از اتاق و جایی برای نوشتن را فراموش کنید. بیایید به عنوان محدوده نویسندگی از آن یاد کنیم. محدوده نویسندگی شما می تواند صرفا دفتری باشد که در هر برگه از آن یادداشت نوشته اید و نقاشی کرده اید و یا لپ تاپتان باشد که با یک برچسب لپ تاپ آن را تزئین کرده اید و به نویسندگی اختصاص داده اید. محدوده نویسندگی شما می تواند حتی پوشیدن گردنبندی باشد که در کلاس داستان نویسی جایزه گرفته اید. محدوده نویسندگی شما باید خاص باشد. به شما انگیزه بدهد و الهام بخش باشد ولی حواس شما را پرت نکند.

آن را پیدا کنید و یا بسازید و هیچ کاری جز نوشتن را در آن انجام ندهید. بگذارید تا محدوده نویسندگی شما خاص باشد و با معشوقه های دیگر مثل اینستاگرام چک کردن و فیلم دیدن به آن خیانت نکنید.

چه طور نویسنده باشیم
یک اتاق برای نویسندگی شما

مثل یک شغل اداری!

اگر می خواهید نویسنده باشید و به این ترتیب زندگی کنید باید منظم بودن را خودتان اعمال کنید. نویسنده بودن یک سبک از زندگی است که در آن خودتان مافوق خودتان هستید. پس باید هم کار یک کارمند منظم را انجام دهید و هم یک مافوق مراقب را.

زمانی که بهترین بازدهی را دارید و مدت زمانی که بیشتر از همه طی آن می توانید متمرکز باشید را انتخاب کنید. به عنوان مثال از ۸ صبح تا ۲ ظهر. طی این مدت شما مثل یک کارمند باید کار کنید و کار شما نوشتن و خلاقیت است. حتی اگر تنها یک خط بنویسید یا هر چه نوشته اید را بسوزانید؛ باید بنویسید.

ترس از کاغذ سفید

این یک اصطلاح رایج میان نویسندگان است. اینکه مغزشان قفل شده است و نمی دانند می توانند از کجا شروع کنند. مهم نیست که از کجا شروع کنید. شروع کنید.

نیل گیمن در توصیه ای برای نوشتن داستان های کوتاه می گوید از مدت ها پیش از شروع داستان اصلی تان شروع کنید و همه چیز را توضیح بدهید. بگذارید تا قلم شما روی دور بیفتد و داستان را روایت کند.

گرم کردن قلمتان یکی از مهم ترین چیزهاست. از نوشتن فاصله نگیرید. حتی شده در حد یک یادداشت روزانه ولی بنویسید. اگر بخواهیم تنها یک پاسخ برای چگونه نویسنده شدن بدهیم قطعا آن پاسخ این است: بنویسید!

جست و جو کنید!

یک نویسنده شاید به اندازه یک محقق به تحقیق و بررسی و پژوهش نیاز دارد. حتی اگر نمی خواهد دنیایی واقعی را خلق کند، باز هم باید اطلاعات زیادی از زوایای دید مختلف به دست آورد. شما می توانید با انسان های مختلف درباره زندگی شان صحبت کنید و آن ها را تصویر کنید.

می توانید یک دفتر بزرگ شاید شبیه دفترچه تلفن از آدم ها بسازید و زمانی که به یک شخصیت تازه نیاز دارید او را که به جای شماره تلفن شخصیت دارد، بیرون بکشید و در جهان داستان تصویر کنید.

هر چه بیشتر تجربه کنید، بیشتر بخوانید و بیشتر بدانید دغدغه های شما و همچنین ذهن شما پخته تر خواهد شد و بهتر خواهید نوشت.

عجله کنید!

هر چه از یک ایده بیشتر فاصله می گیرید شفافیتش را از دست خواهد داد. همچنین اشتیاق شما به عنوان محرک اولیه نیز روز به روز کمتر خواهند شد. به جای تعریف کردن ایده هایتان برای این و آن و حیف کردن اشتیاقی که می تواند بنزین مسیر نوشتن شما باشد، آن را بنویسید. هر چه سریع تر هم بنویسید.

استیون کینگ معتقد است که نوشتن حتی یک رمان طولانی نباید بیشتر از ۳ ماه طول بکشد. مسلما آن نسخه نسخه نهایی نیست و بارها ویرایش خواهد شد ولی نسخه ای است که می تواند شما را در ویرایش های هزاران باره کمک کند.

چگونه نویسنده
چگونه نویسنده شویم؟ بنویسید!

به عقب برگردید

احتمالا زمانی که نوشتن شما تمام شد، عاشق متنتان هستید. اگر این طور هست خوش به حالتان. این فوق العاده است. شادی پس از خلق یک داستان، موقعیت و به طور کلی یک متن در جهان نظیر ندارد. یک هفته، یک ماه و یا مدتی بعد به سراغ نوشته تان بروید. اگر همچنان عاشقش هستید پس باز هم کمی صبر کنید.

اگر ناگهان متوجه شدید که حالتان از هر چه نوشته اید بهم می خورد، تبریک می گوییم. شما یک نویسنده فوق العاده و رو به رشد هستید! حالا باید با متنتان مواجه شوید. آن را درست و منطقی ببینید. هیچ کس بهتر از شما قادر نیست نوشته ای که زمانی عاشقانه دوستش داشتید را به شاهکاری که دیگران هم دوستش داشته باشند تبدیل کند.

پس دست به کار شوید. وقت ویرایش و درست کردن است. شاید شما مجبور باشید چندین و چند بار نوشته تان را ویرایش کنید پس در این راه ابدا دلسرد نشوید. نسخه نهایی شما روز به روز در حال نزدیک تر شدن است.

0

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *